هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از عناصر طبیعت مانند باد، گل، سنبل و زلف یار برای بیان احساسات شاعر استفاده می‌کند. شاعر از جنون عشق، مستی و دل‌باختگی سخن می‌گوید و از رنج‌های عشق و جدایی نیز یاد می‌کند. در نهایت، متن به نوعی تسلیم در برابر عشق و تقدیر اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به رنج و جنون عشق نیاز به درک بیشتری از احساسات پیچیده دارد.

شمارهٔ ۶۷

زلف جانان سحر از باد صبا در هم شد
عاقلان مژده که زنجیر جنون محکم شد

ساقی از نشئه مستی کله از سر نگرفت
گل و سنبل بهم آمیخت عجب عالم شد

سالها بود که دارا سر و سامانی بود
عاقبت در سر آنزلف خم اندر خم شد

ز خط سبز تو موئی بدو عالم ندهم
تا نگوئی سر موئی ز ارادت کم شد

گفتمش خون دل عاشق بیچاره که خورد
به تبسم نگهی کرد سخن مبهم شد

سر هر گل دل صد بلبل مسگین خونگشت
تا در این گلشن پر خار دلی خرم شد

گفتمش هیچ سر صحبت ماداری گفت
کی پریرا هوس انس بنی آدم شد

مشک با هیچ جراحت نشنیدم که بساخت
غیر زلفت که دل ریش مرا مرهم شد

کم مباد از سر من سایۀ اینغم نیرّ
کافتتاحی شد اگر کار مرا زینغم شد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.