۲۴۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۸

نگار من چو بتاراج عقل و دین خیزد
غبار لشگرش از ترک تا بچین خیزد

ملفق است بهم نیش و انگبین چه عجب
خطی سیه گر از آنسکان انگبین خیزد

زهی خلف که دمادم ز آسمان و زمین
بمادر و پدر پاکت آفرین خیزد

نه چونتو کوکب درخشان ز آسمان تابد
نه چونتو سروسهی قامت از زمین خیزد

بگلشن تو خزان و بهار یکسانت
چو گل بیاد خزان رفت یاسمین خیزد

زیکدو جرعه بگلزار چهره ده آبی
نظاره کن که چه گلهای آتشین خیزد

دو چشم مست دو لب مست و هرچه خواهی مست
نعوذ بالله اگر شحنه از کمین خیزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.