۲۴۷ بار خوانده شده
گر نه چشمان تو در قصد گرفتارانند
ز چه هر گوشه از او صف زده خونخوارانند
مکن ایباد پریشان سر زلفش زنهار
که بهر حلقه از اندام گرفتارانند
تو ز می مست شکر خواب چه دانی که بشهر
هر شب از نیش سر زلف تو بیدارانند
با حذر باش که آن ناقه مشگین ز صبا
نشود باز که در شهر دلقکارانند
شیخ گو نخوت بیهوده برندان مفروش
غالب آنست که وارسته گنکارانند
صوفیانرا شو دار منعکس ایندلق ریا
همه دانند که اینقوم چه سگسارانند
بادب پای بمیخانه نه ایسالک راه
که بهر پای خم میگده هشیارانند
نیرّ اینخرقۀ پشمینه برانداز ز دوش
رهروان حرم عشق سبگبارانند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ز چه هر گوشه از او صف زده خونخوارانند
مکن ایباد پریشان سر زلفش زنهار
که بهر حلقه از اندام گرفتارانند
تو ز می مست شکر خواب چه دانی که بشهر
هر شب از نیش سر زلف تو بیدارانند
با حذر باش که آن ناقه مشگین ز صبا
نشود باز که در شهر دلقکارانند
شیخ گو نخوت بیهوده برندان مفروش
غالب آنست که وارسته گنکارانند
صوفیانرا شو دار منعکس ایندلق ریا
همه دانند که اینقوم چه سگسارانند
بادب پای بمیخانه نه ایسالک راه
که بهر پای خم میگده هشیارانند
نیرّ اینخرقۀ پشمینه برانداز ز دوش
رهروان حرم عشق سبگبارانند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.