هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از حافظ، بیانگر عشق و مستی معنوی، رهایی از تعلقات دنیوی و گرایش به سوی معشوق الهی است. شاعر با استفاده از استعارههایی مانند می، ساقی و زلف، به مفاهیم عرفانی مانند فنا در عشق و وحدت وجود اشاره میکند.
رده سنی:
15+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیده، درک این شعر را برای کودکان دشوار میسازد. نوجوانان و بزرگسالان با پیشینه فرهنگی و ادبی مناسب میتوانند به درک بهتری از این مفاهیم دست یابند.
شمارهٔ ۱۰۸
خیز تا معتکف خانه خمار شویم
سر به پیشش بسپاریم و سبکبار شویم
زلف ساقی بکف آریم و ببانگ دف و چنگ
مست از خانه سوی کوچه و بازار شویم
دمبدم با رخ افروخته از آتش می
همچو طاوس پی جلوه و رفتار شویم
شحنه گر خرقه و دستار به یغما ببرد
گو ببر چند خر خرقه و دستار شویم
چون ز زلف تو توان سیحه و زناری بست
ما چرا لاوه پی سیحه و زنار شویم
با نسیمی که ز کوی مه کنعان آید
زشت باشد به تنعم سوی گلزار شویم
با تو ما را خبر از خویش ز خودبینی نیست
که انا الحق زده حلاج سردار شویم
کام ما بس ز تو کز کوی تو بوئی شنویم
ما که باشیم تو را طالب دیدار شویم
سر آزاده دلا شور و شر آرد برخیز
سر زلفی بکف آریم و گرفتار شویم
آخر از خمر جنان مست چو باید بودن
ما که مستیم از اول ز چه هشیار شویم
خستگانرا از شکر خنده دهد آب حیات
خوش طبیبی است بیا تا همه بیمار شویم
قیمت لعل لب یار بجان شد نیر
گوهر ارزان شده باز آ که خریدار شویم
از پس مرگ چو خاک قدیمی باید بود
به که خاک قدم شاه جهاندار شویم
شیر حق داور دین آنکه بمه ناز کنیم
باسگان سر کوی وی اگر یار شویم
سر به پیشش بسپاریم و سبکبار شویم
زلف ساقی بکف آریم و ببانگ دف و چنگ
مست از خانه سوی کوچه و بازار شویم
دمبدم با رخ افروخته از آتش می
همچو طاوس پی جلوه و رفتار شویم
شحنه گر خرقه و دستار به یغما ببرد
گو ببر چند خر خرقه و دستار شویم
چون ز زلف تو توان سیحه و زناری بست
ما چرا لاوه پی سیحه و زنار شویم
با نسیمی که ز کوی مه کنعان آید
زشت باشد به تنعم سوی گلزار شویم
با تو ما را خبر از خویش ز خودبینی نیست
که انا الحق زده حلاج سردار شویم
کام ما بس ز تو کز کوی تو بوئی شنویم
ما که باشیم تو را طالب دیدار شویم
سر آزاده دلا شور و شر آرد برخیز
سر زلفی بکف آریم و گرفتار شویم
آخر از خمر جنان مست چو باید بودن
ما که مستیم از اول ز چه هشیار شویم
خستگانرا از شکر خنده دهد آب حیات
خوش طبیبی است بیا تا همه بیمار شویم
قیمت لعل لب یار بجان شد نیر
گوهر ارزان شده باز آ که خریدار شویم
از پس مرگ چو خاک قدیمی باید بود
به که خاک قدم شاه جهاندار شویم
شیر حق داور دین آنکه بمه ناز کنیم
باسگان سر کوی وی اگر یار شویم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.