هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها و دردهای زندگی خود می‌گوید و از ناملایمات روزگار شکایت دارد. او از ساقی می‌خواهد که شرابی گران به او بدهد تا از سبک‌مغزی و مشکلات رهایی یابد. شاعر احساس می‌کند که آسمان بر او سخت گرفته و صبرش از سنگ‌های عبرت چرخ گردون شکسته است. او از دردهای کهنه و مهمان ناخوانده‌ای به نام غم یاد می‌کند و از باد مخالف که بادبانش را سرنگون کرده است. شاعر همچنین به تاریکی دل و روزهای سخت اشاره می‌کند و از چشم بدی که او را به غصه نشسته است، گله می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است و درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۱۳

سر گران تا کی ز من ساقی بده رطلی گرانم
کز سبک مغزی ز پای افکند دور آسمانم

شیشۀ صبرم شکست از سنگ عبرت چرخ گردون
خون بدست آر یکی در سایۀ خم ده امانم

بر جبین از من میفکن عقده چون ناخوانده مهمان
کز کهن دردی کشان صفۀ ابن آستانم

طرۀ پرچین بدستم ده که از باد مخالف
اندرین بحر معلق سرنگون شد باد بانم

چوندل شب تیره روزم دیده از چشمم میفکن
کاب حیوان است در جوبارۀ طبع روانم

مام دهرم خم نشین غصه کرد از چشم بد چون
دید کاندر مهد عهد اینک فلاطون زمانم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.