هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از دیدگاه صوفیانه به طبیعت و جهان می‌نگرد. او از خواب غفلت و توجه به ظواهر دنیا انتقاد می‌کند و بر این نکته تأکید دارد که حقیقت در درون انسان است و ظواهر دنیا تنها عکسی از آن حقیقت درونی هستند. شاعر از کسانی که در خیال و ظواهر دنیا غرق شده‌اند و از اصل و حقیقت دور مانده‌اند، اظهار تأسف می‌کند و آرزو می‌کند که انسان‌ها پیش از مرگ به حقیقت درونی خود پی ببرند.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، انتقاد از غفلت و توجه به ظواهر دنیا ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد و نیاز به تفسیر و توضیح بیشتر دارد.

بخش ۵۱ - قصهٔ صوفی کی در میان گلستان سر به زانو مراقب بود یارانش گفتند سر برآور تفرج کن بر گلستان و ریاحین و مرغان و آثار رحمةالله تعالی

صوفی‌یی دَرباغْ ازبَهرِ گُشاد
صوفیانه رویْ بر زانو نَهاد

پَس فُرو رفت اوبه خود اَنْدَر نُغول
شُد مَلول از صورتِ خوابَش فُضول

که چه خُسبی؟ آخِر اَنْدَر رَز نِگَر
این درختان بین و آثار و خُضَر

اَمْرِ حَقْ بِشْنو که گفته ست اُنْظُروا
سویِ این آثار رَحمَت آر رو

گفت آثارش دل است ای بوالْهَوَس
آن بُرونْ آثارِ آثار است بَس

باغ‌ها و سَبزه‌ها درعینِ جان
بَر بُرون عَکسَش چو در آبِ رَوان

آن خیالِ باغ باشَد اَنْدَر آب
که کُنَد از لُطفِ آب آن اِضْطِراب

باغ‌ها و میوه‌ها اَنْدَر دل است
عَکسِ لُطفِ آن بَرین آب و گِل است

گَر نبودی عکسِ آن سَروِ سُرور
پَس نَخوانْدی ایزَدش دارُالْغُرور

این غرور آن است یعنی این خیال
هست از عکسِ دل و جانِ رِجال

جُمله مَغرورانْ بَرین عکس آمده
بر گُمانی کین بُوَد جَنَّت کَده

می‌گُریزَند از اصولِ باغ‌ها
بر خیالی می‌کُنند آن لاغ‌ها

چون که خوابِ غَفْلَت آیَدشان به سَر
راست بینند و چه سود است آن نَظَر؟

پَس به گورستانْ غَریو افتاد و آه
تا قیامَت زین غَلَط واحَسْرَتا

ای خُنُک آن را که پیش از مرگْ مُرد
یعنی او از اَصْلِ این رَز بوی بُرد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۵۰ - آموختن پیشه گورکنی قابیل از زاغ پیش از آنک در عالم علم گورکنی و گور بود
گوهر بعدی:بخش ۵۲ - قصهٔ رستن خروب در گوشهٔ مسجد اقصی و غمگین شدن سلیمان علیه‌السلام از آن چون به سخن آمد با او و خاصیت و نام خود بگفت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.