هوش مصنوعی: این شعر از زبان یک اسب سخن می‌گوید که به ظاهر در گذشته پرعظمت و همراه با شاه و سپاه بوده، اما اکنون تنها، خسته و تباه شده است. اسب از وضعیت کنونی خود و از دست دادن حمایت شاه و سپاه شکایت می‌کند و به دنبال علت این تغییر حال می‌گردد. همچنین، به نظر می‌رسد که اسب شاهد بی‌گناهی کشته‌شدن کسی بوده و اکنون برای شهادت آمده است.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عمیق و تمثیلی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات غم‌انگیز و پیچیده‌ای مانند تباهی، از دست دادن حمایت، و شهادت در آن مطرح شده است که برای سنین بالاتر مناسب‌تر است.

بخش ۱۴ - از قول حضرت سکینه سلام الله علیها با ذو الجناح

لیک پی اسب چرا بیرخ شاه آمدۀ
پیل بودی تو چرا مات زراه آمدۀ

برگ برگشته و تن خسته و بگسسته لگام
هوش خود باخته با حال تباه آمده

ایفرس قافله سالار تو کشتند مگر
که تو با قافلۀ آتش و آه آمدۀ

اندکی پیش تو را بال هما بر سر بود
چه شد آن سایه که اینجا بپناه آمدۀ

چونشد آنشاه و سپاهی که بمیدان بردی
که تو تنها همه بی شاه و سپاه آمدۀ

با رخ سرخ برفتی زیر ما تو کنون
چه خطا رفته که با روی سپاه آمدۀ

با همان شاه که بردی تو بمیدان بلا
بیگنه کشته عدو و تو گواه آمدۀ

شه ما را مگر افکندۀ ای اسب بخاک
عذر جویان ز پی عفو گناه آمدۀ
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۳ - زبان حال از قول جناب سکینه علیها سلام بذوالجناح
گوهر بعدی:بخش ۱۵ - آمدن اهلبیت بمصرع شهدا و زبانحال از قول جذاب زینب بحضرت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.