۲۹۱ بار خوانده شده

غزل آغازین - شمارهٔ ۱

شد خاک راه این سر سودانوشت ما
این شد مگر ز روز ازل سرنوشت ما

از کوی دوست ما سوی جنت چرا رویم
رضوان حسد برد ز نعیم و بهشت ما

تخم اَمَل که دل به هوای تو کشته بود
جز دانه‌های اشک نیاید ز کشت ما

ور برده چون محرک جمع صور یکی است
بنگر محرک و منگر خوب و زشت ما

مقصود شاهدی چو تویی هر کجا که هست
دیگر نگفت مسجد ما یا کنشت ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.