هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از جاذبه‌های معشوق مانند زلف، چشم، و خال هندویش می‌گوید که او را فریب داده و به آتش کشیده است. همچنین، او از درد عشق و تلاش برای رهایی از آن، اما ناکامی در این راه صحبت می‌کند. در پایان، شاعر به عفو و بخشش معشوق امیدوار است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴

اگر نه زلف تو می برد در پناه مرا
فریب چشم تو می کشت بی گناه مرا

چه فتنه ها که بر انگیخت خال هندویت
برآتش رخ تو سوخت آن سیاه مرا

گواه سوز درون اشک و چهره ی زرد است
بود به درد تو زین گونه صد گواه مرا

بگفتم از ره رندی روم به راه صلاح
چه چاره عشوه ساقی برد ز راه مرا

دمید سبزه چو بر کرد آفتاب رخت
بسوخت بار دگر مهر آن گیاه مرا

چه باک شاهدی از نامه سیاه که هست
عفاف مرحمت دوست عذر خواه مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.