۳۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴

مده هر دم سر آن زلف را تاب
مزن دلهای مردم را به قلاب

ز سیل چشم گریانم عجب نیست
زنم بر آتش دل دم بدم آب

خدنگ غمزه‌ات درمان دلهاست
مکن هر لحظه آن هر گوشه برتاب

مران ما را بحرمان از در خویش
مکن با ما سخن دیگر از این باب

دلم از آتش هجران کباب است
از آن می ریزدم از دیده خوناب

نگارا شاهدی گم گشته تست
دل گم گشتگان خویش دریاب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.