۲۶۴ بار خوانده شده
عشقت چو بقصد عقل و جان رفت
دل هم بغلط در آن میان رفت
دل برد گمان که آن دهان نیست
یک ذره بدید و در گمان رفت
جز حسن تو را چو هست آنی
جان و دل ما به قصد آن رفت
ابری شد و درد و غم ببارید
آهم که ز دل بر آسمان رفت
لعلش طلبید و جان به بوسی
جان گشت روانه و روان رفت
چون شاهدی آن لب و دهان دید
جانش به فدای این و آن رفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
دل هم بغلط در آن میان رفت
دل برد گمان که آن دهان نیست
یک ذره بدید و در گمان رفت
جز حسن تو را چو هست آنی
جان و دل ما به قصد آن رفت
ابری شد و درد و غم ببارید
آهم که ز دل بر آسمان رفت
لعلش طلبید و جان به بوسی
جان گشت روانه و روان رفت
چون شاهدی آن لب و دهان دید
جانش به فدای این و آن رفت
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.