هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از زخمهای عشق، اسارت در دام معشوق، و از دست دادن جان، دل و دین مینالد. همچنین، اشارهای به خیال معشوق و تأثیر عمیق آن بر خود دارد. در نهایت، شاعر از شوق دیدار معشوق و زیباییهای او سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۴۵
با آنکه درین سینه ز زخم تو بسی بود
با تیر دگر جان و دلم را هوسی بود
جان و دل و دین جمله به تاراج ببردی
آن رفت که با جان و دلم دست رسی بود
تنها نه من اندر خم زلف تو اسیرم
تا بود در آن دام از این چند بسی بود
جز ناله خیال تو ندید از اثر من
پنداشت ز او از در این خانه کسی بود
در تیر فنا گم شدگان را به خیالت
یا تشنه لبی گوش به بانگ جرسی بود
گرد لب لعل تو دل شاهدی از شوق
چون خال بر آن تنگ شکر یک مگسی بود
با تیر دگر جان و دلم را هوسی بود
جان و دل و دین جمله به تاراج ببردی
آن رفت که با جان و دلم دست رسی بود
تنها نه من اندر خم زلف تو اسیرم
تا بود در آن دام از این چند بسی بود
جز ناله خیال تو ندید از اثر من
پنداشت ز او از در این خانه کسی بود
در تیر فنا گم شدگان را به خیالت
یا تشنه لبی گوش به بانگ جرسی بود
گرد لب لعل تو دل شاهدی از شوق
چون خال بر آن تنگ شکر یک مگسی بود
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.