هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از دردها و بلایای عشق سخن میگوید، اما معتقد است که هر بلا برای دلش درمانی دارد. او از انتظار دیدار یار و ترس از آسیبهای احتمالی میگوید و به عشق و رنجهای آن اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و برخی اشارات به رنج و درد است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نیاز به توضیح داشته باشد. همچنین، درک عمیقتر از شعرهای کلاسیک معمولاً برای سنین بالاتر مناسب است.
شمارهٔ ۴۷
هر لحظه بر دلم ز تو گر صد بلا رسد
از هر بلا به درد دلم صد دوا رسد
هر صبح مژده میرسدم با صبا ز یار
خوش وقت آن سحر که خودش با صبا رسد
لرزد همیشه بر تن او پیرهن ز باد
ترسد که بر تنش المی از هوا رسد
گفتی ز تیر غمزه ترا هم رسد نصیب
در حیرتم که کی رسد و بر کجا رسد
گر شاهدی به تیغ جفا کشته شد چه شد
بر تربتش که زجر کنی خون به جا رسد
از هر بلا به درد دلم صد دوا رسد
هر صبح مژده میرسدم با صبا ز یار
خوش وقت آن سحر که خودش با صبا رسد
لرزد همیشه بر تن او پیرهن ز باد
ترسد که بر تنش المی از هوا رسد
گفتی ز تیر غمزه ترا هم رسد نصیب
در حیرتم که کی رسد و بر کجا رسد
گر شاهدی به تیغ جفا کشته شد چه شد
بر تربتش که زجر کنی خون به جا رسد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.