۲۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۷

بجز کوی تو دل منزل نگیرد
که آنجا هیچکس را دل نگیرد

شب از افغان من خاطر مرنجان
که بر دیوانگان عاقل نگیرد

به تعجیل ار گذشت آن عمر غم نیست
که عاقل راه مستعجل نگیرد

بکش ما را به ناز و دل قوی دار
که عاشق دست از قاتل نگیرد

دل اندر زلف او لرزد از آن چشم
که شب دزدی ، غنی غافل نگیرد

کجا گیری به کف جامی چو لاله
گرت ایام پا در گل نگیرد

گذر ای شاهدی از عقل وز عشق
که عاقل این ره مشکل نگیرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.