۲۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۴

گر چه دل ز آتش هجران تو داغی دارد
باز حال رخت از لاله فراغی دارد

همه شب شمع رخت روشنی دیده ماست
ای خوش آن کس که چنین چشم و چراغی دارد

ما و کوی تو و صوفی و بهشت و رضوان
هر کسی در خور خود میل به باغی دارد

پای در گل بودش یا بودش جان در تن
هر که چون لاله ز سودای تو داغی دارد

شاهدی چون به سخن بلبل باغ ارم است
کی کند گوش به فریاد که زاغی دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.