هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد دل با خود و عشق نافرجامش سخن میگوید. او از دل خود میپرسد چرا به دنبال غم بیحاصل است و از معشوق میخواهد تا قدر او را بداند. شاعر همچنین از تلاش برای رهایی از عشق و بازگشت به آرامش قبلی سخن میگوید، اما در نهایت به معشوق التماس میکند تا دلش را به دست آورد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایین دشوار باشد.
شمارهٔ ۸۵
خواهم امروز عتابی بکنم با دل خویش
کز چه رو سعی کند در غم بی حاصل خویش
اگر آن سرو ببیند قد خود ر ا در آب
قدر ما را بشناسد چو شود مایل خویش
گفتم از زلف تو دل چون برهانم به شگفت
با که گویم بجز از یار من این مشکل خویش
عهد کردم که دگر بار دل غم نکشم
اگر این بار برم باز به سر منزل خویش
در میان سوی تیغش چه در آیی ای دل
گوشه ای گیر سر و جان من و قاتل خویش
شاهدی ای شه خوبان چو گدای در تست
لطف فرما و بدست آر دل سایل خویش
کز چه رو سعی کند در غم بی حاصل خویش
اگر آن سرو ببیند قد خود ر ا در آب
قدر ما را بشناسد چو شود مایل خویش
گفتم از زلف تو دل چون برهانم به شگفت
با که گویم بجز از یار من این مشکل خویش
عهد کردم که دگر بار دل غم نکشم
اگر این بار برم باز به سر منزل خویش
در میان سوی تیغش چه در آیی ای دل
گوشه ای گیر سر و جان من و قاتل خویش
شاهدی ای شه خوبان چو گدای در تست
لطف فرما و بدست آر دل سایل خویش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.