هوش مصنوعی: شاعر از درد عشق و فراق معشوقه‌ای پیمان‌شکن می‌گوید. او از زیبایی‌های معشوق مانند لعل لبش و نازکی بدنش یاد می‌کند و از سوختن در آتش هجران می‌نالد. در نهایت، شاعر از زردی چهره‌اش به دلیل عشق سخن می‌گوید و خوشحال است که این زردی بر تن سیمین معشوق دیده شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات شعر کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۹۹

از آن ساعت که روی آن بت پیمان شکن دیدم
نبیند هیچ کس از درد و داغش آنچه من دیدم

ز لعلش خاتم پرسم بگفتا جان بدل باید
بدادم جان و لعلش را به کام خویشتن دیدم

ز برگ یاسمن گفتم شود پیراهن او را
ولی از برگ گل نازک تر آن مه را بدن دیدم

نماندم صبر در هجران و آتش شعله زد در دل
در آن جز چاره کار خود اندر سوختن دیدم

زدرد عشق او گر شاهدی را چهره چون زر شد
بحمدالله که این زردی بر آن سیم تن دیدم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.