هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بی‌وفایی معشوق و درد هجران می‌گوید. او بیان می‌کند که نه در فراق معشوق آرامش دارد و نه در عشق او از خود بی‌خبر است. زخم نگاه معشوق همچنان در دل او باقی است و حتی در غیاب معشوق، خیال او در نظرش حاضر است. شاعر تأکید می‌کند که سودای معشوق تا زمانی که جان در بدن دارد، همراه او خواهد بود و هیچ گل‌زاری در بهشت به زیبایی رخسار معشوق نیست. در پایان، شاعر با نام «جلال» خطاب می‌کند و به او امیدواری می‌دهد که با وجود طولانی بودن شب هجران، امید به صبح روشن هست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل‌درک نباشد.

شمارهٔ ۳۵

نگویم در تو عیبی ای پسر هست
ولیکن بی وفایی این قدر هست

نه در هجر توام خواب و قرار است
نه در عشق تو از خویشم خبر هست

از آن ناوک که زد چشم تو بر من
هنوزم زخم پیکان در جگر هست

دمی غایب نه ای از پیش چشمم
وگر دوری خیالت در نظر هست

سبک باشد سری خالی ز سودا
من و سودای جانان تا که سر هست

نپندازم که در گلزار فردوس
ز رخسارت گلی پاکیزه تر هست

تعالی اللّه قباپوشی که او را
کمر بر موی و مویی تا کمر هست

تمنّای دلم کردی و دادم
بفرما گر تمنّایی دگر هست

جلال! ار چه شب هجران دراز است
مشو غمگین که امّید سحر هست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.