هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق و زیبایی معشوق سخن می‌گوید و از درد فراق و دل‌سوختگی خود می‌نالد. او معشوق را به خورشید تشبیه می‌کند که از دور دست‌نیافتنی است و از سنگدلی معشوق شکایت دارد. همچنین، شاعر به تأثیر عشق بر جهان و دیگران اشاره می‌کند و از دلدادگی خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۷۰

آن چه مشک است که در طرّه پرچین دارد
وان چه حسن است که در طرّه مشکین دارد

همچو خورشید ز دورش نتوان دید از آنک
که چو خورشید به تنها شدن آیین دارد

گرنه او را هوس قصد من مسکین است
سر چرا با من دل سوخته سنگین دارد

چون به بالین من آید همه عالم گویند
کاین گدا بین که چنان شمع به بالین دارد

آفتاب از کف پایت همه جا سرمه کشید
زان سبب نور تو در چشم جهان بین دارد

بگذرد بر من و رحمت نکند بر حالم
همه دانند که قصد من مسکین دارد

تا به آخر نفس از دل نرود نقش رخت
زان که داغ نظر دور نخستین دارد

عالمی شد همه شوریده او چون فرهاد
تا چه شور است که در شکر شیرین دارد

با دل و دین به سر کوی بلا رفت جلال
وین زمان در غم او نه دل و نه دین دارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.