هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و غم هجران و عشق نافرجام سخن می‌گوید. شاعر از درد دوری معشوق و ناله‌های بی‌پاسخ می‌نالد و از گذر زمان با تمام سختی‌هایش می‌گوید. او از آتش دل و اشک‌های بی‌پایان خود سخن می‌گوید و امید به رسیدن صبح وصال دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۷۳

تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد
گاه در وصل و گهی در غم هجران گذرد

از دم من چو دم صبح شود آتش بار
هر نسیمی که بر اطراف سپاهان گذرد

گر به گوشش نرسد ناله من نیست عجب
باد همواره بر اطراف گلستان گذرد

عالمی بهر نثارش همه جانها بر کف
آه از آن لحظه که آن سرو خرامان گذرد

بستان سلسله یک بار ز دستم تا چند
در غم زلف توام عمر پریشان گذرد

بگذرد بر من و چشمم متحیّر در پیش
خود چه گویم که چه ها بر من حیران گذرد

گر من از صبر هزاران سپر آرم در پیش
ناوک غمزه او آید و از جان گذرد

تا کیَم آتش دل شعله برآرد از جیب
و آب دیده رود و سیل ز دامان گذرد

از شب هجر پدیدار شود صبح جلال
بر سر دلشده هر مشکلی آسان گذرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.