هوش مصنوعی:
این شعر از مولانا جلالالدین بلخی است که به بیان درد و رنج عاشقانه و عرفانی میپردازد. شاعر از نالههای عاشقانه، درد فراق، و سوختن در آتش عشق سخن میگوید و از دیگران میخواهد که به درد او توجه کنند. همچنین، اشارهای به ریا و سالوس صوفیان و رندی عاشقان دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۱۰۲
چون مرغ سحر در غم گلزار بنالد
از غم دل دیوانه من زار بنالد
هر کس که به گوشش برسد ناله زارم
بر درد من سوخته بسیار بنالد
بر سوزش من جان زن و مرد بسوزد
وز ناله زارم در و دیوار بنالد
ای آنکه ز دردت خبری نیست مکن عیب
گر سوخته ای از دل افگار بنالد
گر خسته ای از درد بنالد چه توان گفت
عیبی نتوان کرد چو بیمار بنالد
از یا رب صوفی که به سالوس زند به
رندی که به سوز از در خمّار بنالد
آن دوست مخوانید که از دوست بگردد
و آن یار مخوانید که از یار بنالد
روزیش خلاصی بنمایند که تا چند
اندر قفس آن مرغ گرفتار بنالد
هر شب چو جلال از غم آن غمزه چه نالی؟
هر کس که خورد تیر به ناچار بنالد
از غم دل دیوانه من زار بنالد
هر کس که به گوشش برسد ناله زارم
بر درد من سوخته بسیار بنالد
بر سوزش من جان زن و مرد بسوزد
وز ناله زارم در و دیوار بنالد
ای آنکه ز دردت خبری نیست مکن عیب
گر سوخته ای از دل افگار بنالد
گر خسته ای از درد بنالد چه توان گفت
عیبی نتوان کرد چو بیمار بنالد
از یا رب صوفی که به سالوس زند به
رندی که به سوز از در خمّار بنالد
آن دوست مخوانید که از دوست بگردد
و آن یار مخوانید که از یار بنالد
روزیش خلاصی بنمایند که تا چند
اندر قفس آن مرغ گرفتار بنالد
هر شب چو جلال از غم آن غمزه چه نالی؟
هر کس که خورد تیر به ناچار بنالد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.