۱۴۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۷

ای زده در مشک ناب صد گره و بند
حقّه یاقوت کرده پر شکر و قند

خسته تن عاشقان به غمزه خون ریز
برده دل دوستان به لعل شکرخند

شوق تو صد فتنه در نهاد من انداخت
عشق تو صد شور در وجود من افکند

بر تن من محنت فراق تو تا کی؟
در دل من سوز اشتیاق تو تا چند

نیست تنم را ره گریز ازین دام
نیست دلم را ره خلاص ازین بند

پند دهی کز بلای عشق بپرهیز
مردم دلداده را چه سود کند پند

جور تو پیش جلال مهر نماید
ما بپسندیم از تو لیک تو مپسند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.