هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، رنج جدایی، و ناملایمات روزگار سخن می‌گوید. شاعر از درد دوری معشوق و بی‌وفایی زمانه شکایت دارد، اما در نهایت به صبر و تسلیم در برابر تقدیر توصیه می‌کند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی موجود در شعر برای درک و ارتباط بهتر، به بلوغ فکری و عاطفی نوجوانان و بزرگسالان نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی ممکن است برای کودکان قابل‌درک نباشد.

شمارهٔ ۱۰۸

بتم باز قصد جفا می کند
به یکبار ما را رها می کند

مرو ای طبیب دل دردمند
که دردت دلم را دوا می کند

مَدَر پرده عاشقی بیش ازین
که پیراهن از غم قبا می کند

بَدَل شد شب وصل با روز هجر
جهان بین که با ما چه ها می کند

فلک را همین است همواره کار
که یاری ز یاری جدا می کند

کجا یابم از خاک پایت اثر
که خورشید از آن توتیا می کند

منم طالب تو، تو از من ملول
چه تدبیر کاینها قضا می کند

چه گویم من این بخت شوریده را
که او قصد دوری ما می کند

بساز ای دل غمزده برگ صبر
که کار کسان با نوا می کند

خرد هر کجا عقده ای شد پدید
به سرپنجه صبر وا می کند

تو از بخت خود چند نالی جلال
زمانه چنین اقتضا می کند
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.