هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه به توصیف زیبایی معشوق و تأثیرات آن بر طبیعت و اطرافیان می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند زلف معشوق که خورشید را در سایه پنهان می‌کند و گل‌هایی که از خجالت بستان را ترک می‌کنند، عشق و شیفتگی خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و تصاویر شاعرانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارند.

شمارهٔ ۱۱۰

زلف تو خورشید را در سایه پنهان می کند
روز روشن با شب تاریک یکسان می کند

گل چو می بیند که رویت بوستان افروز شد
قرب یک سال از خجالت ترک بستان می کند

از چه شد زلف تو در بند پریشانی خلق
چون همه روزه رخت با مردم احسان می کند

ز آه من زلف کژت در تاب شد وین نیست راست
گر به هر بادی زما خاطر پریشان می کند

من هم اوّل ترک جان کردم چو دانستم که نیست
عاشقی کار کسی کاندیشه از جان می کند

بر لب لعلت دمیده خطّ سبزت گوییا
خضر مسکن در کنار آب حیوان می کند

تشنگان را جان رسیده بر لب و خضر خطت
آب حیوان دارد و از خلق پنهان می کند

از گریبان تا نمودی چهره هر شب تا به روز
آفتاب از شرم تو سر در گریبان می کند

از گلستان رخت چون یاد می آرد جلال
خار مژگانش جهانی را گلستان می کند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.