۲۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۷

ازین دیار برفتیم و خوش دیاری بود
به آب دیده بشستیم اگر غباری بود

ز آستان شریفت اگر فتادم دور
گمان مبر که درین کارم اختیاری بود

دلا به هجر بسوز و بساز با خواری
که وصل یار عجب روز و روزگاری بود

جلال رفت و ترا بعد ازین شود معلوم
که آن شکسته مسکین چگونه یاری بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.