هوش مصنوعی:
این متن عاشقانهای است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی به معشوق سخن میگوید. او زیباییهای معشوق، از جمله لبهای شیرین و موهای سیاهش را توصیف میکند و بیان میکند که عاشقان بسیاری جان خود را برای او فدا کردهاند، اما هیچکس به عمق کمال او نرسیده است. همچنین، شاعر تأکید میکند که هر کس در دام عشق او افتاده، تا ابد در بند آن خواهد ماند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابلدرک نباشد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'جان نثار او کردند' و 'در بند او نرهید' ممکن است نیاز به درک عمیقتری از احساسات و روابط عاشقانه داشته باشند.
شمارهٔ ۱۲۹
چون سرانگشت آن نگارین دید
عقل انگشت خویشتن بگزید
باد بویش به بوستان آورد
غنچه بر خویشتن پیرهن بدرید
هر شبی در هوای لعل لبش
ما و چشم و سرشک مروارید
عاشقان جان نثار او کردند
زلف هندوش یک به یک برچید
عالمی در غم لبش مردند
هیچ کس طعم آن شکر نچشید
هر کس از وی حکایتی کردند
کس به کنه کمال او نرسید
هر دلی کز کمند عشق بجَست
تار زلفش به دام عشق کشید
هر که در قید عشق شد محبوس
تا قیامت ز بند او نرهید
همچو من فتنه گشت بر رخ او
هر که آن شیوه و شمایل دید
جانش از درد رسته شد چو جلال
هر که این درد را به جان بخرید
عقل انگشت خویشتن بگزید
باد بویش به بوستان آورد
غنچه بر خویشتن پیرهن بدرید
هر شبی در هوای لعل لبش
ما و چشم و سرشک مروارید
عاشقان جان نثار او کردند
زلف هندوش یک به یک برچید
عالمی در غم لبش مردند
هیچ کس طعم آن شکر نچشید
هر کس از وی حکایتی کردند
کس به کنه کمال او نرسید
هر دلی کز کمند عشق بجَست
تار زلفش به دام عشق کشید
هر که در قید عشق شد محبوس
تا قیامت ز بند او نرهید
همچو من فتنه گشت بر رخ او
هر که آن شیوه و شمایل دید
جانش از درد رسته شد چو جلال
هر که این درد را به جان بخرید
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.