۱۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۵

چشم مستت می زند هر لحظه ام تیری دگر
تیر چشمت می زند هر لحظه نخجیری دگر

هر زمان تیری زنی از نوک مژگان بر دلم
من نشینم منتظر تا کی زنی تیری دگر

این دل دیوانه چون خو کرده زنجیر تست
بعد از اینش کی توان بستن به زنجیری دگر

جان ز من می خواستی در پایت افشاندم روان
غیر ازین واقع نگشت از بنده تقصیری دگر

در علاج درد و تیماری که در جان من است
هر یکی از دوستان کردند تقریری دگر

من به سعی دوستان نیکو نخواهم گشت از آنک
بر سر ما در ازل رفته است تقدیری دگر

چون به تدبیر کس این مشکل نخواهد گشت حل
ترک تدبیر است چاره نیست تدبیری دگر

جز غزلهای جلال ای مطرب خوشخوان مخوان
شعر شورانگیز او را هست تأثیری دگر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.