هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر درد هجران، عشق و وابستگی به معشوق است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند گل، بلبل، شراب و صومعه، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. او از فراق معشوق رنج می‌برد و با وجود تلاش برای رهایی، دوباره به دام عشق می‌افتد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعاره‌هایی مانند شراب و می‌فروش ممکن است نیاز به توضیح داشته باشد.

شمارهٔ ۱۳۹

افکند گل ز چهره خود روی پوش باز
وز بلبلان خسته برآمد خروش باز

آن را که در ازل خرد و هوش برده اند
تا بامداد حشر نیاید به هوش باز

شد در سکون صومعه سر رشته ام ز دست
پای من و طواف درِ مَی فروش باز

هر صبح کز شراب کنم توبه نصوح
بینی که شام مست کشندم به دوش باز

در خواب دوش طرّه او داشتم به دست
دستم نسیم غالیه دارد ز دوش باز

آن را شراب صرف محبّت بود حلال
کز دست دوست زهر نداند ز نوش باز

در هجر ناله سود ندارد که گل چو رفت
بلبل زبان ببندد و گردد خموش باز

آزاد گشتم از گره زلف او، ولی
بگشاد حلقه ای و شدم حلقه گوش باز

بعد از هزار سال چو نام لبت برند
خون در تن جلال درآید به جوش باز
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.