هوش مصنوعی: این متن از مولانا جلال‌الدین رومی، به بررسی چهار صفت منفی در انسان می‌پردازد که به عنوان چهار مرغ فتنه‌جو (بط، طاوس، زاغ و خروس) توصیف شده‌اند. این صفات عبارتند از حرص، شهوت، جاه‌طلبی و امنیت‌طلبی. متن تأکید می‌کند که برای رسیدن به زندگی معنوی و ابدی، باید این صفات منفی را از بین برد و آنها را با صفات مثبت جایگزین کرد. همچنین، متن به اهمیت صبر، عدالت و اعتماد به خداوند اشاره می‌کند.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

بخش ۲ - تفسیر خذ اربعة من الطیر فصرهن الیک

تو خَلیلِ وقتی ای خورشیدْهُش
این چهار اَطْیارِ رَهْ‌زَن را بِکُش

زان که هر مُرغی ازین‌ها زاغْ‌وَش
هست عقلِ عاقلان را دیده‌کَش

چار وَصْفِ تَنْ چو مُرغانِ خَلیل
بِسْملِ ایشان دَهَد جان را سَبیل

ای خَلیل اَنْدَر خلاصِ نیک و بَد
سَر بِبُرْشان تا رَهَد پاها زِ سَد

کُل توییّ و جُملگان اَجْزایِ تو
بَرگُشا که هست پاشانْ پایِ تو

از تو عالَمْ رَوْح‌زاری می‌شود
پُشتِ صد لَشکرْ سَواری می‌شود

زان که این تَن شُد مُقامِ چار خو
نامَشان شُد چار مُرغِ فِتْنه‌جو

خَلق را گَر زندگی خواهی اَبَد
سَر بِبُر زین چار مُرغِ شومِ بَد

بازَشان زنده کُن از نوعی دِگُر
که نباشد بَعد از آن زیشانْ ضَرَر

چار مُرغِ مَعْنویِّ راهْ‌‌زَن
کرده‌اند اَنْدَر دلِ خَلْقانْ وَطَن

چون امیرِ جُمله دل‌های سَوی
اَنْدَرین دور ای خَلیفه‌یْ حَقْ تُوی

سَر بِبُر این چارْ مُرغِ زنده را
سَرمَدی کُن خَلْقِ ناپایَنْده را

بَطّْ و طاوس است و زاغ است و خروس
این مِثالِ چارْ خُلْق اَنْدَر نُفوس

بَطّْ حِرص است و خروسْ آن شَهْوت است
جاهْ چون طاوس و زاغْ اُمْنیَّت است

مُنْیَتَش آن که بُوَد اومیدساز
طامِعِ تابید یا عُمرِ دراز

بَطْ حِرصْ آمد که نوکَش در زمین
در تَر و در خُشکْ می‌جویَد دَفین

یک زمان نَبْوَد مُعَّطَل آن گِلو
نَشْنَوَد از حُکْمْ جُز اَمْرِ ﴿کُلوا﴾

هَمچو یَغْماجی‌ست خانه می‌کَند
زودْ زود اَنْبانِ خود پُر می‌کُند

اَنْدَر اَنْبان می‌فَشارَد نیک و بَد
دانه‌هایِ دُرّ و حَبّاتِ نَخَود

تا مَبادا یاغی‌یی آید دِگَر
می‌فَشارَد در جَوالْ او خُشک و تَر

وَقتْ تَنگ و فُرصَتْ اَندک، او مَخوف
در بَغَل زَد هر چه زوتَر بی‌وقوف

اِعتِمادَش نیست بر سُلطانِ خویش
که نَیارد یاغی‌یی آیَد به پیش

لیکْ مؤمن زِاعْتِمادِ آن حَیات
می‌کُند غارَتْ به مَهْل و با اَنات

ایمِن است از فَوْت و از یاغی که او
می‌شِناسَد قَهْرِ شَهْ را بر عَدو

ایمِن است از خواجه‌تاشانِ دِگَر
که بِیایَندَش مُزاحِمْ صَرفه‌بَر

عَدلِ شَهْ را دید در ضَبْطِ حَشَم
که نَیارَد کرد کَس بر کَس سِتَم

لاجَرَم نَشْتابَد و ساکِن بُوَد
از فَواتِ حَظِّ خود آمِن بُوَد

بَس تَانّی دارد و صَبر و شَکیب
چَشمْ‌سیر و مُوثِر است و پاکْ‌جیب

کین تَانّی پَرتوِ رَحْمان بُوَد
وان شِتاب از هَزّهٔ شَیطان بُوَد

زان که شَیطانَش بِتَرسانَد زِ فَقر
بارْگیرِ صَبر را بُکْشَد به عَقْر

از نُبی بِشْنو که شَیطان در وَعید
می‌کُند تَهْدیدَت از فَقرِ شَدید

تا خوری زشت و بَری زشت و شِتاب
نی مُروَّت، نی‌تانّی، نی ثَواب

لاجَرَم کافِر خورَد در هفت بَطْن
دین و دلْ باریک و لاغَر، زَفْت بَطْن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۳۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱ - سر آغاز
گوهر بعدی:بخش ۳ - در سبب ورود این حدیث مصطفی صلوات الله علیه که الکافر یاکل فی سبعة امعاء و الممن یاکل فی معا واحد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.