هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و شیفتگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او با توصیف زیبایی‌های معشوق مانند چشم‌های نرگس‌گونه و موهای سنبل‌گون، حالتی سرمست و آشفته دارد. شاعر به بتخانه و میخانه می‌رود تا آرامش یابد، اما جمال معشوق او را مسحور خود کرده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و استفاده از نمادهای مانند بتخانه و میخانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نیاز به توضیح داشته باشد. همچنین، درک عمیق‌تر از اشعار عرفانی و عاشقانه معمولاً برای سنین بالاتر مناسب‌تر است.

شمارهٔ ۱۷۷

صبحدم بر بوی جانان سوی گلزار آمدم
همچو بلبل پیش گل در ناله زار آمدم

تا ببینم نرگس و سنبل چو چشم و زلف او
این چنین سرمست و آشفته به بازار آمدم

از جفای غمزه مستش سوی گل با خروش
از درِ بُستان شدم در کوی خمّار آمدم

حُسن روی او طلب کردم به بتخانه شدم
تار زلفش دَر گرفتم پیش زنّار آمدم

جلوه زن شد حُسن جانان از همه سو بر جلال
من که بودم تا برین دولت سزاوار آمدم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.