۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۵

به دستی دل، به دستی سنگ دارم
که من با دل فراوان جنگ دارم

به عشقت تا چو سروم پای در بند
لقب آزاده یک رنگ دارم

سرت با من به یک بالین کی آید؟
که بستر خاک و بالین سنگ دارم

گرم سرمی رود نگذارم از دست
من این دامن که اندر چنگ دارم

مرا گویی دهانم روزی تست
حقیقت روزیی بس تنگ دارم

الا ساقی می خون رنگ در دِه
که در آیینه دل زنگ دارم

صدای پند در گوشم نگیرد
که گوشی بر نوای چنگ دارم

اگر همچون جلالم بنده خوانی
ز شاهی دو عالم ننگ دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.