هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و درد فراق معشوق سخن می‌گوید. او عشق خود را آشکارا بیان می‌کند و از بی‌قراری و شیدایی خود می‌گوید. شاعر به جای نعمت‌های بهشت، همنشینی با معشوق را ترجیح می‌دهد و از سرزنش دیگران نمی‌هراسد. درد عشق را بالاتر از هر عذابی می‌داند و بیان می‌کند که این درد، خود درمان اوست.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و فراق ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۸۶

آشکارا کنم این درد که در جان دارم
عاشق روی توام از تو چه پنهان دارم

من بیچاره کجا وصل تو یابم، لیکن
می دهم جان به تمنّای تو تا جان دارم

بعد ازین این سر شوریده و سامان هیهات
زین تمنّا که من بی سر و سامان دارم

روز محشر چه غم از آتش دوزخ باشد
دوزخ اینست که من در دل سوزان دارم

عاقلان را هوس نعمت جنّت باشد
من دیوانه سر صحبت جانان دارم

دوست خواهم چه غم از سرزنش دشمن و دوست
کعبه خواهم چه غم از خار مغیلان دارم

خواب بر دیده حرام است من مسکین را
که ز فکرت همه شب سر به گریبان دارم

خلق گویند که درمان دل ریش بکن
من خود این درد دل از مایه درمان دارم

چون جلال ار سخنم هست پریشان چه عجب
که مسلسل غم آن زلف پریشان دارم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.