هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از دردها و غمهای درونی خود سخن میگوید که قادر به بیان آنها نیست. او از هجران و جدایی رنج میبرد و آرزوی دیدار معشوق را دارد. توصیف زیبایی معشوق و آشوبی که در دلش ایجاد شده، او را حیران کرده است. شاعر همچنین از بیقراری و بیخوابی ناشی از دوری معشوق مینالد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایینتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۱۸۸
مرا دردی ست اندر دل، ولی گفتن نمی یارم
غم دُردانه ای دارم ولی سُفتن نمی یارم
بخواهم گفت حالم با طبیب خویشتن روزی
که در دل بیش ازین این درد بنهفتن نمی یارم
تو وصف حسن آن روی از من حیران چه می پرسی
ببین آشوب در عالم که من گفتن نمی یارم
از آن خاری که افکنده است هجران زیر پهلویم
خیالش نیک می داند که من خفتن نمی یارم
بر من تا نمی آید صبایی از سر کویش
دلم چون غنچه پر خون است و بشکفتن نمی یارم
چو اوقات جلال آشفته می دارد سر زلفش
چه شاید کرد با زلفش برآشفتن نمی یارم
غم دُردانه ای دارم ولی سُفتن نمی یارم
بخواهم گفت حالم با طبیب خویشتن روزی
که در دل بیش ازین این درد بنهفتن نمی یارم
تو وصف حسن آن روی از من حیران چه می پرسی
ببین آشوب در عالم که من گفتن نمی یارم
از آن خاری که افکنده است هجران زیر پهلویم
خیالش نیک می داند که من خفتن نمی یارم
بر من تا نمی آید صبایی از سر کویش
دلم چون غنچه پر خون است و بشکفتن نمی یارم
چو اوقات جلال آشفته می دارد سر زلفش
چه شاید کرد با زلفش برآشفتن نمی یارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.