هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات درونی خود سخن می‌گوید. او خود را مانند لنگر در دریای مشکلات توصیف می‌کند، اما در عین حال، قلبش وسعتی مانند دریا دارد. با وجود فقر ظاهری، خود را غنی از گوهرهای ناشناخته می‌داند. او از صفای باطن خود و خونخواری اطرافیان شکایت دارد و احساساتش را با تصاویری مانند دود دل و تیغ برهنه بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۸۹

گرچه غریق بحر مضایق چو لنگرم
آخر دلی وسیع چو بحری ست در برم

چون بحر اگر چه نیست به جز باد در کفم
از گوهر نسفته چو دریا توانگرم

من صافی اندرون و حریفان دور ما
خونم همی خورند به دستان که ساغرم

از سوز سینه دامن عودی آسمان
دود دلم گرفته تو گویی که مجمرم

چون تیغ اگر برهنه ام از جور روزگار
زانم زبان دراز که پاکیزه گوهرم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.