هوش مصنوعی: شاعر از ساقی می‌خواهد با باده او را از غم رها کند و شادی را به او نشان دهد. او از دردهای دل و غم‌های زمانه می‌نالد و از ساقی می‌خواهد با شراب شادی‌بخش، تاریکی و تنگی دلش را روشن کند. در نهایت، او به جام باده به عنوان دریای شادی اشاره می‌کند که می‌تواند بر غم‌ها پیروز شود.
رده سنی: 18+ این شعر حاوی مضامین مرتبط با شراب و می‌نوشی است که در بسیاری از فرهنگ‌ها برای افراد زیر سن قانونی مناسب نیست. همچنین، مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۹۷

ساقی بده به باده خلاصم ز چنگ غم
بنمای رنگ شادی و بزدای زنگ غم

سرخاب شیر گیر بیاور که پرکند
میدان ز خون لعل چو آید به جنگ غم

سرهنگ روزگار به صد لعب هر زمان
در گردن دلم فکند پالهنگ غم

پیش آر آبگینه شادی که روزگار
بشکست آبگینه دل را به سنگ غم

ای غافل زمانه! مبر بیش ازین خیال
دل را اسیر و خسته مگردان به چنگ غم

از جام آفتاب برافروز مشعلی
در دل که هست خانه تاریک و تنگ غم

رویم هر آنکه بدید بدانست حال من
کز چهره ام معاینه پیداست رنگ غم

بردار جام باده که در دست تو ای جلال
دریای شادی است چه باک از نهنگ غم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.