هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از جلال الدین محمد بلخی (مولوی) است که در آن شاعر از عشق و ایثار سخن می‌گوید. او خود را به گوی و چوگان تشبیه می‌کند و از عشق به معشوق می‌گوید که حاضر است برای او جان و دل را فدا کند. همچنین، شاعر از آزادی و یکرنگی سخن می‌گوید و تمایلی به همراهی با ناجنس‌ها ندارد. در نهایت، او از شهسوار ترک خود یاد می‌کند و از خاکساری در برابر او سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات و تشبیهات نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد.

شمارهٔ ۲۰۵

کی دهد دستم که در پایت سراندازی کنم
تو زنی چوگان و من چون گوی سربازی کنم

نکته ای زان لب بگو تا برفشانم جان و دل
گوهری فرمای تا من کیسه پردازی کنم

گر گدا خوانی مرا بی شک به سلطانی رسم
ور مگس گویی مرا پیوسته شهبازی کنم

تا به آزادی و یکرنگی شدم ثابت قدم
شاید ار چون سرو دعوی سرافرازی کنم

با من آشفته همچون طرّه طرّاری مکن
ورنه پیش مردمت چون غمزه غمّازی کنم

کشتنم اولی که با ناجنس بودن در قفس
من نه آن مرغم که با زاغان هم آوازی کنم

غازی است آن غمزه و من دست و پایی می زنم
تا تن خود را شهید غمزه غازی کنم

ساکنان قدس این نُه تو سپر در رو کشند
هر سحر کز آه سوزان ناوک اندازی کنم

شهسوار ترک من گر بگذرد من چون جلال
خویشتن را خاک نعل توسن تازی کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.