۱۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۸

ما سر بر آستانه دلبر نهاده ایم
جایی که پای دوست بود سر نهاده ایم

دل بر گرفته ایم ز شادی روزگار
یکبارگی و بر غم دلبر نهاده ایم

ما را به ناامیدی ازین در مران که ما
با صد امید روی بدین در نهاده ایم

بر ما چه مستزاد کند دیگری که ما
وصل تو با دو کون برابر نهاده ایم

تهدید ما به آتش دوزخ مکن که ما
خود را به اختیار در آذر نهاده ایم

فارغ ز جنّتیم که نام رخ و لبت
باغ بهشت و چشمه کوثر نهاده ایم

از زلف و چشم تست که آشفته ایم و مست
بر بخت تیره جرم بر اختر نهاده ایم

در دل خیال زلف تو داریم و خاصّ و عام
بردند بو که عود به مجمر نهاده ایم

عشق نخست تازه و ما با تو هر زمان
بنیاد عشق بازی دیگر نهاده ایم

عمری ست تا به همدمی شوق چون جلال
بر کف به یاد لعل تو ساغر نهاده ایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.