هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و اندوه خود به دلیل دوری از یار و وطن می‌گوید. او اشک‌هایش را مانند باران بهاری و اشک‌هایش را مانند خون لاله توصیف می‌کند. همچنین، از روزگار سخت و غم‌انگیز خود شکایت می‌کند و بیان می‌کند که گریه‌هایش آنقدر زیاد است که می‌تواند زمین را به دریا تبدیل کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و احساسات شدید ممکن است برای مخاطبان با سن بالاتر مناسب‌تر باشد.

شمارهٔ ۲۱۲

منِ غریب که در هجر یار می گریم
همی نشینم و تنها و زار می گریم

ز سوز گریه من جان خلق می سوزد
بدین صفت که منِ سوگوار می گریم

اگر چو شمع بمیرم به روز غم چه عجب
که من چو شمع به شبهای تار می گریم

بسا که لاله خونین ز اشک من بشکفت
از آن سبب که چو ابر بهار می گریم

به خون دیده ام آغشته است نامه دوست
که می نویسم و بی اختیار می گریم

گهی ز دوری اهل وطن همی نالم
دمی ز فرقت یار و دیار می گریم

چه روزگار و چه روز است این که من دارم
که روزهاست که بر روزگار می گریم

مرا که کار همه گریه است و یار اندوه
عجب مدار که بر کار و بار می گریم

زمین عجب نه که دریا شود ز اشک جلال
بدین صفت که من از هجر یار می گریم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.