هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانه است که شاعر از عشق و شوق خود می‌گوید و از دوری معشوق شکایت می‌کند. او خود را ذره‌ای در مقابل آفتاب معشوق می‌داند و آرزوی توجه او را دارد. شاعر همچنین از فتنه‌های عشق و از دست دادن نام و ننگ خود سخن می‌گوید و در نهایت اعلام می‌کند که بنده‌ی کمترین معشوق است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.

شمارهٔ ۲۱۵

دردی که مراست با که گویم
درمان دل خود از که جویم

گه فتنه خال عنبرینم
گه بسته زلف مشک بویم

عشق آمد و رفت نام و ننگم
شوق آمد و بُرد آب رویم

دل کم نکند ز عشق مویی
ور عشق کند بسان مویم

خالی نشود ز آرزو سر
ور سر برود در آرزویم

گر جان خواهی بگوی با من
تا دست ز جان خود بشویم

ور سرطلبی اشارتی کن
تا ترک سر و جهان بگویم

من ذرّه ام و تو آفتابی
شاید که نظر کنی به سویم

خاک قدم توام ولیکن
بر باد مده چو خاک کویم

آن کاو چو جلال بنده تست
من بنده کمترین اویم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.