هوش مصنوعی: این شعر از جلالالدین محمد بلخی (مولوی) است که به زیبایی طبیعت و عشق میپردازد. شاعر از شکوفایی گل‌ها، آواز بلبلان، و نشستن در باغ در کنار یاران سخن می‌گوید. همچنین، او از درد عشق و دوری از دانش و ادب اظهار نارضایتی می‌کند و اشاره می‌کند که گاهی نصیب انسان به نفع دیگران فدا می‌شود. در نهایت، شاعر به جلال عشق و رنج‌های ناشی از رقابت در عشق اشاره می‌کند.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عرفانی و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و رقابت در عشق نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۱۶

سحر چون غنچه بگشاید گریبان
بیا بشنو خروش عندلیبان

خروش بلبلان تیغ در چنگ
چنان کز منبر آواز خطیبان

برآید سرو خوش چون گل درآید
خوش است آزادگان را با غریبان

چه خوش باشد که بنشینند در باغ
به پای گل حبیبان با حبیبان

من از دانش نفورم وز ادب دور
کجا سودم کند پند ادیبان

قدح در دور ما بر خاک ریزند
نصیب ما فدای بی نصیبان

مرا دردی که دارم از تو در دل
دریغ آید که گویم باطبیبان

جلال آن کز حبیبش ناگزیر است
بباید بردنش جور رقیبان
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.