۱۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۴

ماییم و دلی به غم نشسته
روزان و شبان دُژم نشسته

هر کس پی شادیی گرفتند
ما با غم او به هم نشسته

خلقی ز غم دهان تنگش
در رهگذر عدم نشسته

راحت طلبند مردم از دوست
ما منتظر الم نشسته

ماییم ز شادی دو عالم
برخاسته و به غم نشسته

آن طرّه نگر چو شاخ سنبل
در باغچه ارم نشسته

خورشید به دیده پاک کرده
گردی که بر آن قدم نشسته

در شرح غمش جلال باشد
همواره پس قلم نشسته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.