۱۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۶

ای از آن طرّه سرافکنده
خانه عالمی برافکنده

وی بدان چشم و غمزه خونریز
عالمی را ز پا در افکنده

آه از آن قامت بلند که هست
سرو در پهلویش سرافکنده

ای ز شعر سیاه مشکین بوی
بر رخ ماه معجر افکنده

بر قمر شام پر ز چین بسته
بر سمن دام عنبر افکنده

چشم من ساغر است و ساقی شوق
اشک چون می به ساغر افکنده

دل من مجمر است و خادم عشق
عود غم را به مجمر افکنده

حدّ حسنت ز وهم بیرون است
مرغ دل در طلب پر افکنده

بحر گشته ست نام چشم جلال
در جهان بس که گوهر افکنده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.