۱۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۲

ای یار! دوش همدم و یار که بوده ای؟
لبها گزیده شب به کنار که بوده ای؟

آشفته موی زلف به دست که داده ای ؟
سر پُرخمار دفع خمار که بوده ای ؟

با چشم نیم مست کجا مست خفته ای؟
با زلف بی قرار قرار که بوده ای ؟

ما بی تو همنشین غم و یار محنتیم
تو همنشین و همدم و یار که بوده ای؟

با رنگ لاله و قدّ شمشاد و بوی گل
ای نوبهار حُسن، بهار که بوده ای؟

با ابروی کمان وش و مژگان چون خدنگ
ای من شکار تو، تو شکار که بوده ای؟

با دشمنان نشسته علی رغم دوستان
بنگر گل که گشته و خار که بوده ای ؟

روزم چو شام تیره گذشت از فراق تو
تو روشنایی شب تار که بوده ای ؟

من دل فگار مرهم لعل لب توام
تو مرهم درون فگار که بوده ای ؟

بر خود جلال پیرهن از غصّه چاک زد
بر رغم او تو وصله کار که بوده ای ؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.