هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به توصیف عشق و جمال معشوق می‌پردازد. شاعر از چشمان، زلف، لب و جمال معشوق به عنوان نمادهایی از زیبایی و حیات یاد می‌کند و عشق به او را منبع آرامش و شوریدگی می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اصطلاحات به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۵۵

ای ز چشمان تو در دیده بختم خوابی
وز سر زلف تو در رشته جانم تابی

خنک آن باد که از خاک درت برخیزد
برزند چون بوزد آتش جان را آبی

ای ز نوش لب تو چشمه حیوان جامی
وی ز گلزار رخت روضه رضوان نامی

کی دلی جان ببرد از سر زلف تو چو هست
هر سر موی تو در حلق دلی قلاّبی

دل عشّاق و سر زلف و بناگوش تو هست
کاروانی و شب تیره و خوش مهتابی

پرتو عارض تو از خم ابرویت هست
همچو قندیل فروزان ز خم محرابی

بی تکلّف شب تاریک جهان روز شود
نیم شب گر ز جمال تو در افتد تابی

نیست اسباب وصال تو مهیّا و خوشا
دولتی را که مهیّاست همه اسبابی

ای جلال! اشک ببار از غم اگر دل ریشی
خنک آن ریش که از وی بچکد خونابی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.