هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از عشق و ستایش معشوق سخن میگوید. شاعر خود را ذرّهای در برابر آفتاب زیبایی معشوق میداند و از سرگشتگی و سوزش عشق مینالد. او از معشوق میخواهد که پرده از چهره بردارد تا زیباییاش آشکار شود. همچنین، به درد عشق اشاره میکند و بیان میکند که عاشق به جز معشوق به چیزی دیگر نمیاندیشد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
شمارهٔ ۲۵۶
ما کرده ایم نامه هستی خویش طی
وآنگه نهاده بر سر بازار عشق پی
تو آفتاب حسنی و عشّاق ذرّه وار
سرگشته در جهان به هوای تو تا به کی ؟
برقع ز ماه چهره برانداز یک نفس
تا آفتاب غوطه خورد زیر موج خَوی
آن کآو خراب جرعه دُردی درد تست
دیگر چه حاجت است چنان مست را به مَی
هر دم به سوز و ناله دگرگون کند اگر
رمزی ز راز عشق بگویم به گوش نَی
کو دل درین میانه که سلطان عشق تو
یک لحظه بانگ بر من بیدل زند که هَی
در طبع خود جلال خیال تو نقش کرد
تا جز خیال تو نبود در خیال وی
وآنگه نهاده بر سر بازار عشق پی
تو آفتاب حسنی و عشّاق ذرّه وار
سرگشته در جهان به هوای تو تا به کی ؟
برقع ز ماه چهره برانداز یک نفس
تا آفتاب غوطه خورد زیر موج خَوی
آن کآو خراب جرعه دُردی درد تست
دیگر چه حاجت است چنان مست را به مَی
هر دم به سوز و ناله دگرگون کند اگر
رمزی ز راز عشق بگویم به گوش نَی
کو دل درین میانه که سلطان عشق تو
یک لحظه بانگ بر من بیدل زند که هَی
در طبع خود جلال خیال تو نقش کرد
تا جز خیال تو نبود در خیال وی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.