هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق، انتظار، فراق و رنج‌های عاشقی سخن می‌گوید. او از امید به بازگشت بهار (نماد تجدید زندگی) و تحمل سختی‌ها برای عشق گل (معشوق) می‌گوید. شاعر از نداشتن غمگسار در غم معشوق شکایت کرده و تأکید می‌کند که تصویر معشوق همواره در پیش چشمش است. در پایان، او از خاکساری در راه معشوق و بی‌پاسخی از سوی او گله می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۶۰

در زمستان بر امید آنکه باز آید بهاری
عاشق گل را بباید ساختن با نوک خاری

دوستان پرسند کآخر در چه کاری در چه کارم
می گذارم عمر خود را بر امید انتظاری

بارها بار فراقت برده ام برگردن جان
من بدین سختی و دشواری ندیدم هیچ باری

غمگساری هست هر کس را به روز شادی و غم
وای من کاندر غمت جز غم ندارم غمگساری

نقش رویت نیست غایب یک زمان از پیش چشمم
لاله زین سان بر نروید بر کنار جویباری

گر دهی تشریف در پایت فشانم جان و دل
برنخیزد بیش ازین از دست درویشی نثاری

خاک راهت شد جلال و پیش خود راهش ندادی
باد را گر هست راهی خاک ره را نیست باری
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.