هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر دلدادگی و عشق شدید شاعر به معشوق است. او از دنیا بریده و تمام توجه خود را به معشوق معطوف کرده است. توصیفات شاعرانه‌ای از زیبایی‌های معشوق مانند گیسوی پیچیده، صورت و ابروهایش ارائه می‌شود. شاعر از بی‌تابی و سوز عشق می‌گوید و آرزو دارد معشوق رخ بنمایاند تا عاشقان به تماشای او بپردازند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و استعاره‌های شاعرانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین برخی از واژگان و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۷۸

تا بدو کرده ام تولاّیی
کرده ام از جهان تبرّایی

آنچنان گشته ام بدو مشغول
که ندارم ز خویش پروایی

وز خیال شکنج گیسویش
بازم اندر سَر است سودایی

ساعتی شد که زنده ام بی دوست
همچو من کی بود شکیبایی

چه تمنّا کند دلم چون نیست
خوبتر از رُخش تمنّایی

پرده بگشا ز روی تا بکنند
عاشقان در رخت تماشایی

عقل در وصف حسن روی تو هست
همچو زلف تو بادپیمایی

هست ابروی و عارضت با هم
آفتابی و طاق خضرایی

قطره ای آب داد در چشمم
گوهری در میان دریایی

دل چنان سوزد از خم زلفش
کآتشی در درون شیدایی

تو سخن گوی اگر دهان گم شد
که سخن سر برآرد از جایی

چه کم آید ز لعلت ار بکند
این دل خسته را مداوایی

درّ نظم جلال را امروز
نیستش در زمانه همتایی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.