هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی شدید به معشوق سخن می‌گوید و از رنج‌ها و اضطراب‌های ناشی از این عشق شکایت دارد. او از دست دادن عقل، صبر و دارایی‌های خود را در راه معشوق بیان می‌کند و از گریه‌های بی‌امان و سیلاب اشک‌هایش می‌نالد. همچنین، از تأثیرات منفی عشق بر زندگی و آرامش خود می‌گوید و در نهایت از معشوق می‌خواهد که با گفتار شیرینش او را آرام کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده در شعر، درک آن را برای سنین پایین دشوار می‌کند.

شمارهٔ ۴

ای کز دو زلف سرکشت داریم در تن تاب‌ها
بیرون چه سان آریم ما کشتی از این گرداب‌ها

عقل و شکیب و نقد دل در راه جانان صرف شد
رفته است بیرون از کفم جمعیت اسباب‌ها

زین اشگ چشم لاله‌گون کردم تعجب عاقبت
در مسکن دل یافتم سرچشمهٔ خوناب‌ها

طغیان آب گریه را نتوان گرفتن پیش ره
نزدیک شد گردد جهان ویران از این سیلاب‌ها

بردی به یغما جان ز تن ای رهزن ایمان من
با یاد زلفت تا به چند آشفته بینم خواب‌ها

از حرف غیر ای سیم تن پا بر مدار از چشم من
خورده است سرو اندر چمن از دیده من آب‌ها

از لعل آن شکر شکن بنشین و شیرین کن دهن
بسیار می‌گویی سخن قصاب در این باب‌ها
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.