۲۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶

بیایید ای حریفان تا مگر جوییم راهی را
به سوی عشق از این نامرادی‌ها پناهی را

ز رخسار و قد و چشم تو هر کس می‌برد بخشی
گلستان رنگ و سرو اندام و آهو خوش‌نگاهی را

بر آب افتد اگر عکسی از آن برگشته مژگانش
برون آرد روان از آب چون قلاب ماهی را

به تقصیر نگاهی می‌دهد جان در ره جانان
چو عاشق کس نمی‌داند زبان عذرخواهی را

متاع ناروایی داری از قصاب از او بگذر
که اینجا می‌پسندند اشگ سرخ و رنگ کاهی را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.