۲۲۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳

روشن شده از حسن تو کاشانه‌ام امشب
خوش باش که بر گرد تو پروانه‌ام امشب

نخل قد دلجوی تو ای زینت فردوس
سیراب شد از گریهٔ مستانه‌ام امشب

دست طلب از دامن وصل تو ندارم
هرچند که در بزم تو بیگانه‌ام امشب

سروی شد و چون شعله قد افروخت به افلاک
هر دود که برخاست ز ویرانه‌ام امشب

از بهر یکی جرعه می‌باز چو قصاب
جاروبکشی گوشهٔ می‌خانه‌ام امشب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.